استقلال ، آزادی

ساخت وبلاگ

شعارها در واقع آرمان های یک ملتند .

اما؛ اینکه چقدر آن ملت به آرمان های خود نزدیک باشد، برمی گردد به تلاش وکوشش وتوجه به برنامه ریزی و عمل برای رسیدن به آنها و درنتیجه درک درست و باوربه لزوم آنها است .

آیا شده کسی که عاشقی نکرده باشد حال و هوای یک عاشق را بفهمد .

شاید شعور اجتماعی بالایی داشته باشد و حقوقش را محترم بشمارد ولی آیا می تواند به خوبی او را بفهمد و درکش کند ؟

خیلی وقت ها شده که در مواجهه با افرادی با مشکل مواجه می شویم و در تفسیر اعمال شان می مانیم و دلیلش این است که از زاویه متفاوت و با نگاه مختلف به مسئله نگاه می کنیم و همدیگر را درک نمی کنیم .

 برای اینکه به درک مشترک و یا نزدیک به هم برسیم ویا به تفاهمی حاصل از یک پذیرش منطقی ، لازم است که به اصولی پایبند باشیم و آن اصول می تواند ،

عدالت، اخلاق و انسانیت باشد و نظم وقانونی که حامی این اصول هستند .

به این مقدمه پرداختم تا بحث را پیرامون مشکلات جامعه ایران پیش ببرم .

که بعضا چون کلاف سر در گمی است که نفس گیر و تقریبا غیر قابل حل به نظر می رسند .

 برای حل یک مشکل بهتراست که اول تلاش کنیم تا ریشه مشکل را بیابیم .

 عده ای معتقدند که مدیران آگاه و کارآزموده می توانند جامعه را به پیشرفت برسانند و راحت تر بحران را شناخته وبا مدیریت خود آن ها را برطرف نمایند.

اما؛ نمی توان فاکتور بسیار مهم دیگری که نقش آن کمتر از نقش مدیریت جامعه نیست را هم نادیده گرفت وآن چیزی جز سطح شعور و آگاهی و در نتیجه رسم ورسوم حاکم بر بدنه آن جامعه  نیست.

اگر آنها مردمی باشند که سطح اطلاعات و دانایی آنها بالا باشد . سطح انتظار و توقع آنها از بخش مدیریت جامعه هم بالاتر خواهد رفت و مدیران برای حفظ موقعیت خود مجبورند تلاش و کوشش بیشتری نموده و برنامه های علمی و عملی تری را ارائه نمایند و احساس مسئولیت بیشتری نسبت به استفاده از اختیارات خود داشته و در نتیجه مسئولیت های خود را نیز بهتر بشناسند.

ضمن اینکه یک جامعه پیشرفته تر مدیران موفق تری را تربیت کرده و آماده حضور در صحنه های حساس می کند .

به عبارت دیگر یک جامعه پیشرفته با سطح درک و شعور و اطلاعات بالا حاضر نیست افراد کوتوله را در موقعیت های حساس و سرنوشت ساز پذیرا باشد .( در اینجا منظورم از کوتوله ، کوتوله های فکری هستند که بودن و حضورشان وابستگی مستقیمی دارد به جهل مردم )

حالا بیایید جایگاه استقلال را به عنوان یک اصل مهم در پیشرفت جوامع و به عنوان یک شعار پایه در جمهوری اسلامی ایران مورد نقد وبررسی قرار دهیم .

با توجه به مقدمه ای که مطرح شد اگر ما بخواهیم جامعه مستقلی داشته باشیم باید بدنه جامعه یعنی 80 درصدی که به کار خود مشغولند ودر حال فعالیت و کسب روزی و درآمد، علم و مهارت آموزی و... هستند توجه کرده تا استقلال این بخش انتظار جمعی را از بخش مدیریت دولتی جامعه  بالا برده و در نتیجه آنها مجبور به اجرای شعار استقلال باشند .

عزیزان ، مدیریت دولتی در جوامع به سه بخش افراد صادق و درستکار که پیشرفت و هدف های انسان دوستانه را دنبال می کنند ، شروران یقه سفید و شروران موجه تقسیم می شوند .

از این روست که رابطه مخفیانه همیشگی دولت ها و افراد شرور در بدنه جامعه و بعضی از افراد به ظاهر موجه  که سیاست گذاران بخش اعتقادی جامعه هستند (مذهبیون بی اعتقاد) دیده و اثبات شده و می شود .

و هر چقدر مردم جامعه ای مطلع و آگاه و مستقل و آزادتر باشند .قدرت عمل آن بخش درستکار و صادق در دولت ها نیز بیشتر و بیشتر می شود و حجم فعالیت های بیشتری را به خود اختصاص می دهد .پس مردم جامعه برای داشتن استقلال بیشتر باید در تربیت فرزندانی مستقل با آزادی عمل بیشتر تلاش کنند .چیزی که هم اکنون در جامعه ایران بسیار کمیاب و نادر است .

 بیایید در ذهن مان روزهایی را تجسم کنیم که جوانان ایرانی به این خود باوری رسیده باشند که برای انتخاب و بودن با شریک زندگی خود ، خودشان کلیه مسئولیت ها را پذیرا شده و از پس هزینه های زندگی خود نیز برآیند و اگر کسی بخواهد از پدر و مادرش کمک بگیرد در واقع ناتوانی خودش در رسیدن به استقلال را ثابت می کند و برای مثال جوانان به آن سطح آگاهی ودرک برسند که تا زمانی که نتوانستند هزینه جشن عروسی خودشان را تامین کنند و جشنی بگیرند در خور سلیقه و میل خودشان با هر نوع آرایش و تزیین و شام و مراسم مخصوصی که خواستند  آن جشن را برگزار نکنند.( البته این به معنی به تعویق انداختن ازدواج ونادیده گرفتن نیازهای طبیعی خود و میل به  بچه دار شدن نیست که می شود، جشن و مراسم عروسی را به تعویق انداخت ).

مطابق رسم و رسوم فعلی  با به دنیا آمدن فرزند،  پدر و مادرها در فکر پس انداز کردن برای تهیه جهیزیه دختروخرید خانه و ماشین برای پسر خود هستند و این امر سبب از دست رفتن " فرصت موثر" برای تربیت فرزند در دوران طلایی تاثیر پذیری (تا زیر 18 سال ) می شود و وقت و هزینه هایی که برای پیشرفت و شناخت استعدادها و پرورش توانایی های فرزند خود دارند را از دست می دهند و به محدوده ای وارد می شوند که استقلال و آزادی عمل فرزند را مختل کرده و به نوعی دخالت در سرنوشت و آینده او محسوب می شود ( دخالت در زندگی و تصمیم گیری های  فرزندان بعد ازسن 18 سالگی و یا اقدام به جلو انداختن تصمیمات اصلی زندگی فرزند چون ازدواج در زیر سن قانونی برای فرار از توقعات بیشتر فرزندان و یا سلب آزادی انتخاب او  )

و حال نمی شود اذعان به این واقعیت اجتماعی نکرد که اینجا مردم باج گیری و باج دهی را در نظام تربیتی خانواده یاد می گیرند زمانی که والدی باج می دهد تا در تصمیم گیری فرزندش حق دخالت داشته باشد و فرزندی باج گیری می کند و  استقلال و آزادی عملش را در مقابل  رفاه وامکانات بهتری در زندگی از دست می دهد .

روزی می شود آیا ؟

که والدین ایرانی بدانند و به این باور برسند که هیچوقت، به هیچ وجه و هرگز نباید استقلال و آزادی عمل فرزندان خود را محدود کنند وامید ونشاط و شادابی وسرزندگی را از زندگی  جوانان خود بگیرند و جوانان ایرانی نیز به این باور برسند که امکاناتی که به قیمت جوانی و لذت نبردن و بدهکاری  در میان سالی وحتی دوران پیری والدین شان به آنها می رسد سبب سرشکستگی و اثبات کننده ناتوانی آنها در میدان زندگی است و با گسترش این فرهنگ بعضی از دختران و پسران ایرانی به جای تن پروری و فرار از کار و تلاش و به دنبال پول بادآورده بودن به این رشد فکری و باور برسند که این فعالیت ، تلاش و توانایی های علمی، فرهنگی و هنری فرد است که سبب سربلندی و نشانه بزرگ شدن آدم هاست نه آرایش ها و مراسم و ماشین ها و سفرهای خاص و خرج کردن از جیب دیگران و دولت ها نیز خود را موظف بدانند که شرایطی برای کار و تهیه امکانات و رفاه و آسایش جوانان در عنفوان جوانی مهیا نمایند .

                                                                                           به امید آن روزها

 

+ نوشته شده در  شنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۶ساعت 19:44  توسط شب شکن  | 
آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : استقلال,آزادی, نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 79 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:49