عاقبت کار

ساخت وبلاگ

روزگاری بزرگان فکری این مملکت پیش بینی کردند امروز جامعه ایران را و حالا که درگیر عاقبت تصمیم های متعصبانه و متکبرانه عده ای هستیم و دقیقا با همان مشکلات  دست و پنجه نرم می کنیم و دیده ایم که تارموی زنان شده است مهمترین مسئله این جامعه و فساد اقتصادی و نابسامانی های خانوادگی و مشکلات زیست محیطی دارد ایران عزیز را به زانو در می آورد و هنوز به خودمان نیامده ایم و باز هم در تعصب غرق هستیم و مصر به ادامه این راه کم رهرو اما پر قدرت ؛

خوشبختانه بدنه جامعه امروزی ایران خوب فهمیده است که زنان به عنوان نیمی از جامعه و مهم تر از آن به عنوان گردانندگان بخش فرهنگی، تربیتی حق و حقوقی دارند مانند جنس دیگر ؛

اما؛ آنچه که لنگ می زند قانون و سیستم قانون گذاری و حکومتی است برخاسته از نظام حوزویی که زن ستیزی و نگاه شهوانی به زن از اصول اولیه فکری و تئوری پایه آن است .

البته شاید عده ای در این نظام باشند که تفکری درخور وشایسته مقام زن داشته باشند .اما منشآ اثری نمی شود چون با نظام حوزی و تعصبات خشک و خشم و خشونت و راحت طلبی آنها آشنایی دارند و می دانند که وقتی پای اصول عقاید متعصبانه و منافع پیش بیاید، یک پرورش یافته این نظام ممکن است دست به هر عمل ممکنی بزند واز این روست که سکوت و به اصطلاح خودشان تقیه را مقدم برهر چیزی دانسته و هیچ اقدام باز دارنده ای از نظام حوزوی صورت نخواهد گرفت آنطور که دارد پیش می رود .

و دلسوز و کسی که بخواهد به صورت ساختاری با مشکلات جامعه روبرو شود هم گویا این جامعه خیلی کم دارد .

برای نمونه می توان به این موضوع اشاره داشت .

چند وقتی است عکسی از دکتر شریعتی و خانواده محترم شان با این زیر نویس که " ریاکاری، قبل از فلان خانم از اون زمان آغاز شد که شریعتی برای زنان ایرانی کتاب " فاطمه فاطمه است " را می نوشت ولی خودش و زنش در اروپا به روش غربی زندگی می کردند سال 1340 "

خیلی صبر کردم تا ببینم دفاعیه ای از کسی یا گروهی در این موضوع منتشر می شود؟

 که متاسفانه با دفاعیه قاطعانه و محکمی روبرو نشدم .

کسی نگفت که مگر قرار بود که اصلا ریا کاری باشد این کار و اساسا برداشت شخصیتی واقع بین و حق مدار چون شریعتی از زن و نگاه او به فاطمه یک نگاهی باشد که هم اکنون در جامعه است و او را فردی بین در و دیوار با جوی خونی که از او روان است مجسم کند و چنان نحیف و زار که در سوگ فرزند و پدر چنان بگرید تا جایی که همسایه ها از دست او شاکی  باشند ؟

و مگر درآن روزهای جامعه ایران قرار بر این بوده که زنان مجبوربه پوشیدن چادر و مقنعه آن هم به رنگ سیاه بودند که ایشان بخواهد ریاکاری بکند ؟ ( هر چند در آن وقت هم آزادی عمل به زنان داده نشده بود تا مثلا کسی که حجاب را باور دارد بتواند در تلویزیون برنامه اجرا کند و آن رژیم هم خیلی به آزادی نوع پوشش توجه نکرد و شاید یکی از دلایلی که راه را باز گذاشت و بهانه به دست روحانیون داد تا بتوانند تخته گاز برانند هم این بود ) .

وایشان هم که اهل تحقیق و مطالعه و عقل ومنطق بود و نمی توانست از خودش چیزی را آن هم در مورد مسایل اعتقادی و دین اسلام اختراع بکند مانند خیلی از مسائلی که هر چه می گردی نه در قران چیزی در باره اش پیدا می کنی و نه در سیره رسول اما !!!!! تا دلت بخواهد روحانیون معزز در باره اش حرف و حدیث دارند و در کنارش چه آب و نانی هم برای خودشان برهم زده اند و معلوم است که به سادگی ها هم کوتاه نمی آیند ولی وای به روزی که آستانه صبر این مردم به سر رسد .

خوش بختانه امروز اکثریت قریب به اتفاق مردم به تظاهر و ریا کاری قریب به اتفاق حوزوی ها باوردارند و این مسئله به صورت مسکنی خوب در کنترل دردهای اجتماعی ایران عمل می کند .باشد که هر چه زودتر راه فتح و فرجی درخور صبر و متانت شان براین مردم گشوده شود .

ولی به چند نکته باید توجه داشت که تا عامل درد برطرف نشود ،مشکل هم چنان باقی خواهد ماند و جامعه را ضعیف و ضعیف تر خواهد کرد و زنان و مردانی را که برای داشتن شغل مجبورند بر خلاف باورهای اعتقادی خود عمل کنند و حتی برای کسب   موقعیت شغلی بهتر و حفظ آن دست به اقدامات خوشایند دیگران می زنند را از درون شکسته و منزجر خواهد ساخت و به پدیده فکری خاوریسم دامن خواهد زد .

هر چند این روش جامعه را به سمت و سویی کشانیده که بعد از نزدیک به چهل سال جمهوری اسلامی نا موفق بوده است در پرورش مدیرانی که بتوانند مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران را مدیریت کنند و وقتی  نگاه می کنی عده ای که از همان اول بر مسند ها تکیه زده اند را همیشه می بینی و جامعه روز به روز هم به وضعیت پیچیده تری نزدیک و نزدیک تر می شود و در مورد زنان که آنقدر دیدگاه " !!! متعالی !!!" است که در کل عقیده بر این است که نه می توانند مصلحتی تشخیص دهند و نه توانایی وزیر شدن دارند !!!!!!!

 خلاصه اینکه ؛

آنها که دستی به قلم دارند می دانند که نوشتن به گونه ای که مخاطب پس از مطالعه نگاهش به موضوع عوض شود کاری بس دشوار و مستلزم اشراف بسیار زیاد نویسنده توام با باوری قلبی به موضوع است که در کتاب " فاطمه فاطمه است" این اتفاق می افتد به گونه ای که پس از مطالعه این کتاب فاطمه در ذهن مخاطب دقیقا در جایگاه یک همسر شایسته، مادری نمونه و  اصلاح گری قاطع و شخصیتی بزرگ قرار می گیرد .فارغ از هرگونه تعصب و رسم ورسوم معمول آن روزهای عربستان ؛

مقاله ای را از دکتر احمد به پژوه می خواندم که به این تعریف از "مادر " رسیدم .

( جامعه ای که مادران خوب و صالح ندارد ، جامعه ای است که روی سعادت را نخواهد دید .به کسی که خود را از غرق شدن نجات می دهد ، می گوییم " شناگر قابل " و به آن کس که دیگری را نجات می دهد ، می گوییم " نجات غریق " و به آن کسی که جامعه ای را هدایت می کند و از غرق شدن نجات می دهد ، می گوییم " مادر " )

و چقدر در جایی که این نقش تربیتی "مادر " با مشکل مواجه می شود شاهد خشم و خشونت و مشکلات رفتاری شدید ی در افراد هستیم حالا یا مادر به نقش خودش اهمیت نمی دهد و یا در جایی قرار می گیرد که مدام مورد اهانت و سرزنش و توهین قرار گرفته و یا اساسا زن در آنجا دیده نشده و فقط کاربردی ضروری برای رفع احتیاجات و خواسته های مرد و انجام امور روزمره او دارد و تنها مزیت و احترامی که برایش قائل می شوند این است که رفاهش را مهیا کنند تا توان بیشتری برای پاسخ گویی به خواست های شخصی شان داشته باشد .

این همه حرف زدم تا به مخاطبم این مطلب را گوشزد کنم که اینجا به نقش " زن " در تربیت و جایگاه او در زندگی بی اعتنایی شده است .

منتهی نه در بدنه جامعه و نه در اقلیت جمعیت این اجتماع که متاسفانه در تربیت افرادی که مدعی قدرتند و دست از سر حکومت این سرزمین هم بر نمی دارند و حال که اکثریت از اعضای یک خانواده بزرگ هم شده اند و خیلی هم پیدا و آشکارند .

مرد وقتی خیلی طغیان می کند و خودش را کسی می پندارد با زبان بی زبانی فریاد می زند که تحت میدان عاطفی و تحت تاثیر روحیه و ذوق خوش زنانه ای قرار نگرفته است .

" این یک واقعیت شیرین و سازنده است که هیچ کس مانند یک زن  داناو توانا  نمی تواند ناتوانی های یک مرد قدرت مند را به رخش بکشد و او را از تکبر و تباهی دور نگه دارد"

بعضی از افراد درحکومت ایران هستند که گویا کوهی ازکینه و خشمند، آیا آنها خود را در آینه نمی نگرند ؟

فکر کنم آنها هیچوقت با خودشان به تنهایی به خلوتی ننشته اند و هیچوقت به ناتوانی ها و محدودیت های خودشان در زندگی نیندیشیده اند !!!!! ( حتی اگر دور و برشان زن دانا و توانایی هم نباشد یا ...)

یک وقت هایی بود که فکر می کردم که چطور هست که زنان  با جثه کوچک تر و با محدودیت های جسمی بیشتری در زندگی شخصی نسبت به مردان آفریده شده اند ؟

با خودم می گفتم چرا بارداری برای زنان  این قدر مخاطره دارد ؟

و گاهی به وابستگی ها ی کودک به مادر و دوران شیردهی زنان فکر می کنم که همه اینها بسیار تقلیل دهنده توان زن است ؛

اما وقتی به این موضوع می اندیشم که زن در جایگاه تربیت قرار گرفته، زنجیره ای را می یابم که زن را به این باور می رساند که این زندگی و جسم خیلی هم توانا و پایدار نیست و این از تکبر و غرور دورش می کند .

یعنی همان عاملی که انسان را به بدترین نحوی به انحراف می کشاند و انحراف یک فرد در جایگاه تربیتی چقدر می تواند خطرناک باشد ؛

" خدا را شکر می گویم به خاطر اینکه با جنسیت "زن " به دنیا آمده ام "

 

آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : عاقبت,کار, نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 91 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:49