از بی رحمی تا افراطی گری

ساخت وبلاگ

بیایید برگردیم به دوران شیرین کودکی هامان ، فرض کنید وقتی می خواستید بخوابید یکی مانع خوابیدن شما می شد و یا از ترس و هراس و ناامنی خواب به چشم تان نمی آمد ، گرسنه بودید و مایل بودید غذا باب میل تان باشد ، اما اصلا غذایی برای خوردن در دسترس شما نبود، مایل بودید در آغوش گرم مادر یا پدر تان به خواب روید .

 اما؛ یا پدر و مادر نبودند یا دردناک تر اینکه چنان درگیر مشکلات خودشان بودند که کمتر این نیاز شما برآورده می شد و یا آنقدر بی فکر و مسئولیت بودند که شما را فقط به این جهان آورده بودند و رها تان کرده بودند به حال خود ؛در مواجهه با کودکان دیگر تمایل به بازی در جمع آنها را داشتید .

اما؛ یا این حق از شما گرفته می شد یا فرصت بازی و سرگرمی نداشتید یا بر اثر تقویت حس رقابت و خودبزرگ بینی یا دست کم گرفتن خود نمی توانستید در جمع های کودکانه شرکت کنید و صمیمیت و حس و حال این بازی ها را تجربه نمی کردید .

وقتی بزرگ تر شده بودید و تمایل داشتید که به شخصیت شما احترام گذاشته شود و به نوعی خودتان و توانایی هاتان را به دیگران ثابت کنید نه محیطی برای این کار در اختیارتان گذاشته می شد و نه کسی به وجود شما اهمیتی می داد .

هیجانات دوران بلوغ را پشت سر گذاشته بودید و متمایل به هم صحبتی و برقراری ارتباطی سالم با جنس مخالف و تمرین و تخلیه  احساسات و تمرین کنترل رابطه خود بودید .

اما؛ نه تنها آموزشی به شما داده نشده بود  که شما را نیز ترسانده بودند و شما با این ناتوانی ها در برقراری ارتباطی سالم و لنگ زنان به سن قانونی نزدیک می شدید.

یعنی زمانی که مسئولیت اعمال و رفتارتان صددرصد به عهده خودتان است و شما هستید و یک عالم کودکی ناکرده و آرزوهای تحقق نیافته و مهارت هایی که باید کم کم و در زمان موثر کسب می کردید و بروز و ظهوری که برای خودباوری و اثبات توانایی های خودتان به انجام می رساندید که نرسانده اید .

و وقتی سربلند کردید فهمیدید که وای خدای بزرگ چقدر کار نکرده و مهارت کسب نشده دارید و حالا باید روی پاهای خودتان هم بایستید .

حتما سال های بسیار سختی را باید سپری کنید تا آنچه از گذشته و زمان بی تکلیفی خود و کسرو کمبودهایش دارید را جبران کرده و مسیر درست زندگی را هم انتخاب کنید و در زمانی هم قرار دارید که انتخاب های مهم زندگی تان را نیز باید به انجام رسانید .

این همه حرف زدم تا تصویر جوامعی که وظایف و مسئولیت ها در آن مشخص وشفاف نیستند را درپیش چشمان شما به تصویر بکشم و شرحی داشته باشم بر جوامعی که از بدو تولد که حتی از وقتی سلول تخم در شکم مادر شکل می  گیرد دستورالعمل دارند تا دوران پس از مرگ و چگونگی پاسخ گفتن به فرشتگان دریافت کننده روح آدم ها ،

 اما ؛ از واقعیت زندگی دور و در اغلب موارد فراری اند یعنی جوامعی که اعتقاداتی بی چون و چرا را پیروی می کنند و قوه تعقل و قدرت اندیشه گویا باید دست نخورده باقی بماند و حتی در بیشتر موارد سرکوب هم بشود!!!!!

زندگی کردن در این جوامع خیلی سخت است و راهکار برون رفت از این حالت نیز با بالا رفتن سطح آگاهی و رواج متد های آموزش و پرورش صحیح امکان پذیر است.

تا این جای کار ندانم کاری ها مربوط به پایین بودن سطح اطلاعت و آگاهی و در یک کلام سواد مردم آن سرزمین هاست ، حداقل شرایط زندگی سخت است ولی فاجعه انسانی زمانی شروع می شود که این دستورات ثابت و روش هایی که اجازه اندیشیدن را از مخاطبین خود می گیرند در ساختارهای آموزشی کشورها هم نفوذ کرده و اینجاست که خروجی این نظام ها افرادی هستند که مدام در حال یادگیری هستند .

اما؛ درک درستی از خود و موقعیت خود در زندگی ندارند و به واسطه عدم ظهور و بروز توانایی هاشان و بی توجهی به نیازهای طبیعی خود با زندگی سر سازگاری ندارند و حتی با خودشان هم نمی توانند کنار بیایند و اینجاست، نقطه شروع افراطی گری ، یعنی زمانی که این احکام محوری در سیستم های اعتقادی نفوذ کرده و ریاضت ها و محرومیت های خود خواسته برای رسیدن به فلاح و رستگاری می شود ارزش برای این افراد و پس از سپری شدن مدت زمانی دیگر بمب هسته ای هم در مقابل این آدم ها باید سر خم کند و ناتوان می ماند.

چون دیگر با افرادی روبرو هستیم که خیلی از اصول پایه ای که سبب رشد یافتن بعد انسانی آنهاست را برخود حرام می دانند و حتی در مقابل خواسته های غریزی خود هم پرهیز و استفاده نکردن را پیشه می کنند تا در مقابل آنها ناتوان شوند و لذا همواره با بغض و کینه نسبت به دنیای درون و بیرون خود برخورد کرده و با همه سر ستیز و جنگ دارند .

و باید در منطقه خاورمیانه زندگی کرده باشی و جنگ و خونریزی های بی رحمانه اش را دیده باشی و در بین اسناد و مدارک گشته باشی تا بفهمی چه ظلمی بر مردم این منطقه که اکثرا مسلمان هم هستند رفته تا دسترسی به منابع شان آسان باشد  !!!!!

و بگذارید که سربسته از کنار این مسئله بگذرم تا زشتی های زندگی در زمین کمتر هویدا شود، باشد که با عبرت از گذشتگان به آینده بهتر زندگی در زمین امیدوار باشیم .

اما؛ سخنی که لازم است با هم وطنان خود در میان بگذارم ؛

هرچند ما ایرانیان توانسته ایم با توسل به درایت و صبر و آرامش در کنار بسیاری از تهدیدات و مخاطرات مسلم به سلامت عبور کنیم ولی توجه به چند نکته زیر می تواند ضامن پیشرفت و باعث تفاوت آشکاری در وضع زندگی مان شود .

1_ سخت کوشی و بازگرداندن جایگاه کار وتلاش وفعالیت و اهمیت به شخصیت و حق و حقوق خود و توجه بیشتر به کیفیت زندگی

2_ استمرار و پیگیری کار تا رسیدن به نتیجه نهایی

3_ بازنگری در آرمان ها و شعارها برای ارتقاء سطح شعور و دانایی

 

که شرح موارد 1و2 احتیاج به بخش جداگانه ای دارد .

اما؛

در مورد بخش سوم و به عنوان مثال به این شعار که همواره بر سر زبان ایرانیان است که ما ملتی هستیم قهرمان پرور توجه بفرمایید .

قهرمانان کسانی هستند که عزم خود را برای رسیدن به هدف یا اهدافی جزم می کنند و آنقدر مقاومت و پایداری و تمرین می کنند و در مقابل سختی ها می ایستند تا به نتیجه نهایی برسند یعنی مراحل 1و2 را باجدیت پشت سر می گذارند تا رسیدن به نتیجه ،

هر چند که قهرمانان هر ملت می توانند سبب افتخار آنها باشند اما اداره کردن کشور برای نخبه و قهرمان پروری شیوه ای نیست که بتواند برای عموم جامعه رضایت ، سلامت و امنیت اجتماعی را تامین کند .

ما در کلاس های درس مان بیشتر نفرات اول تا سوم را دیده و مورد توجه قرار می دهیم در حالی که کلاس های درسی اغلب 30 نفر به بالا  هستند و پیرو همین روش و منش برای بخش های مختلف اول تا سوم ها وباکلی کلنجار با خود تا نفرات دهم را به رسمیت می شناسیم و برای بقیه برنامه و روش مدونی نداریم .

به عبارت دیگر آنها را وا می گذاریم به امان خدا تا هر طور که خواستند و یا توانستند گلیم زندگی  خود را از آب بکشند و مسیری برای خود انتخاب کنند .

و این می شود که ما قهرمانان خوبی داریم ولی روش زندگی کردن را خوب نمی دانیم ، حتی  از پس اقتصاد آن برنمی آییم و رفاه و امنیت و آرامش و در یک کلام کنار آمدن با زندگی برایمان سخت است . بیشتر وقت مان به جای زندگی کردن در جانب داری از این و آن و جنگیدن برای کسب موقعیتی بالاتر و فرصت های بهتر می گذرد .

در صورتی که زندگی را می توان در سه مرحله کودکی ، جوانی و پیری تجربه کرد .

در کودکی باید کودکی کرد تا در جوانی بتوان خوب زندگی کرد و کودکان خوبی تربیت نمود و از ثمره جوانی بهره برد تا در پیری از زندگی نهایت لذت را برد و راحت و آسان آماده تجربه زندگی در جهانی دیگر بود .

پس بیایید به فکر کودکان خود باشیم در کودکی که درواقع عمده مسئولیت ما نسبت به زندگی آنها هم معطو ف به همین بخش از آن است ، به نیازهای غریزی، عاطفی، فرهنگی و مادی و معنوی آنها در این سن به خوبی برسیم تا آنها در جوانی خود بهتر صلاح و مصلحت زندگی شان را تشخیص داده و مابه راحتی شاهد رضایت و موفقیت بیشتر آنها در زندگی بوده و معنا و مفهوم بهتری از زندگی برایمان رقم خورد .

(پی نوشت : باتوجه به کاهش فرزند آوری در اقشار تحصیل کرده جامعه شاید یکی از دلایل آن را  بتوان به نبود تقسیم بندی مناسب وظایف و مسئولیت های پدر و مادر و انتظارهای نامتوازن فرزندان در تمام طول زندگی از آنها دانست که خود سبب تقسیم این مسئولیت پذیری بین کودکی و جوانی آنها و ندادن وقت و زمان و اهمیت کافی به دوران کودکی فرزندان و در عوض سلب آزادی آنها در دوران جوانی به سبب این حمایت های اضافه و امکان گرفتن تصمیم های نادرست بدلیل عدم شگل گیری کامل شخصیتی و استقلال آنها حتی تا نیمه های دوران جوانی نیز می گردد و با توجه به نقش مهم عوامل محیطی در ایجاد این انتظارات و توقعات و مداخله های اجتناب ناپذیر آن ، امکان اجرای درست شیوه های تربیتی از والدین نیز سلب می گردد و این است که در جامعه ایران همه تقریبا به حداقل ها در زندگی بسنده کرده اند و به شیوه های قناعت مآبانه و مقاومتی در همه زمینه ها روی آورده اند .)  

آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 89 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 10:00