خاستگاه مناسب این مکتب جوامعی است که در آن اعتقادات مذهبی به صورت سطحی و تقلیدی با سرکوب اصولی عقلی رایج بوده و انگیزه مردم به علت رکود و سستی حاکم بر جامعه و عدم توجه و مبارزه برای احقاق حق و اجرای عدالت کم است.
و پرورش یافتگان این مکتب فکری آدم هایی هستند بدون هویت اخلاقی _انسانی ، عقیدتی و ملی ؛
و بانیان این مکتب فکری به ظاهر مذهبیونی هستند که جز به احکام و اجرای اعمال یومیه به هیچ یک از اصول عقلی مکاتب فکری دینی و غیر دینی باور و اعتقادی ندارند .
آنها در ابتدا خود را به ظاهر دین مورد اعتقاد خود ملبس نموده و سپس با تکیه بر تکرار آداب و احکام مذهب در پی کسب شهرت و موقعیت اجتماعی و کسب درآمد هستند .
و از آنجایی که به واسطه عدم استفاده از اصول عقلی کارایی و توانایی و مهارت های کسب و کار و کسب علم ودانش را ندارند درصدد کسب مشاغل و مدارک علمی به راه های غیر قانونی و ناعادانه هستند .
پس اهداف آنها در جوامعی که عدالت پایگاه و جایگاه رفیعی داشته باشد و آزادی های فردی مورد احترام باشند و مسئولیت ها مشخص و مرزبندی ها مهم و مورد اهمیت باشند میسر و امکان پذیر نخواهد بود .
لذا آنها برای رشد و ماندگاری خود در ابتدا دست به تخریب اصول و شکستن حد ومرزها و واسپاری وظایف متعدد به بخش های غیر مرتبط و سهمیه بندی و ایجاد ساختارهای به ظاهر حمایتی اما پایگاه هایی برای تخریب بنیان های عدالت در جامعه می زنند تا در این آشفته بازار به اهداف زشت و خودخواهانه خود برسند .
آن ها حتی از شعارهای ملی مانند ؛ استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی ؛ هم سوء استفاده می کنند .
در پشت استقلالش پنهان شده و ساختارشکنی کرده و وابستگی ایجاد می کنند و در نهادهای قانونی رخنه کرده و به برخی نهاد ها ی همراه با خود اجازه فعالیت تجاری ، اقتصادی ، صادرات ، واردات ، ساخت وساز ، دخالت در سیاست و امور نظامی توامان و... می دهند، آزادی های اجتماعی را از مردم سلب می کنند و به مذهبیون همه نوع آزادی می دهند و مصونیت قضایی هم برایشان قائل می شوند... و با اسلامش هم چنان پرورش یافتگان مکتب خود را نسبت به همه چیز بی اعتقاد می کنند که برایشان مهم نیست که پشت نقاب مذهب سنگر گرفته و پست بگیرند و بی تلاش مدرک هم بدست بیاورند و وقتی دست شان به خزانه های مالی مردم و ملکت رسید نیز به راحتی برآن چنگ زده و از مملکت خارج شوند و برای خود وزن و فرزندان شان وسایل عیش و نوش در کشورهای دیگر فراهم کرده و بی هیچ عذاب وجدان و یا احساس مسولیت انسانی – اخلاقی – اعتقادی به زندگی نباتی خود ادامه دهند .
برای آنها اصلا مهم نیست که در مملکت آنها روزانه کودکانی بی هویت خانوادگی به دنیا می آیند از مادران بی پناه در نبود امنیت اجتماعی و اقتصادی و زاییده فقری که آنها مسبب بخش بزرگی از آن بودند.
در مکتب فکری خاوریسم نیروهایی تربیت و حمایت می شوند که مهارت بیشتری در ایجاد بی نظمی های اجتماعی دارند و با این کار امنیت و پایگاه و جایگاه نظریه پردازان آنها را قرص و محکم تر می کنند.
و راه مبارزه با این مکتب فکری بسیار مخرب ، علم ودانایی ، شفافیت و عدالت خواهی و مطالبه حق و حقوق شهروندی و تلاش برای استقلال و تفکیک وظایف هر بخش و نشاندن هرکس و هر چیز در جایگاه مناسب و شایسته خود است .
یادمان باشد در صحنه سیاست هیچ فردی ارزش ندارد تا ما برایش وارد مبارزه شده و خطری را متوجه خود کنیم .
تنها چیزی که ارزش مبارزه و ایستادگی و سینه سپر کردن دارد عدالت و آزادی است که در سایه اش آدم قد راست می کند و استقلال که سربلندی و پیشرفت می آفریند و بس،
عدالتی که در سایه فهم ودرک درست از وقایع و قوانین نظام هستی عایدمان شده باشد و آزادیی برای رشد وپیشرفت ورسیدن به استقلال بیشتر و تعاملی از موضع قدرت ؛
برچسب : نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 68