21) خروج از بن بست حماقت

ساخت وبلاگ

" برای رهایی از بیابان برهوت حماقت شهامت استفاده از قدرت فکر، جسارت ترسیم چشم اندازهای روشن، توان اهمیت دادن به سرمایه های موجود و فرهنگ گفتگو و چانه زنی لازم است تا آدمیان در این بیابان تلف نشوند و از فرصت های زندگی خود به بهترین صورت ممکن استفاده کنند"

_ ما در جامعه ای زندگی می کنیم که حاکمیت آن بیش از چهاردهه در جهت فقیر تر کردن مردم کشور برنامه می ریزند

_در دنیایی زندگی می کنیم که اقتصاد معرفتی مهم ترین و کارآمدترین شیوه کسب درآمد و گردش مالی و ایجاد تسهیلات در زندگی مردم است و اینجا حاکمیت با محروم کردن ما از ابزارهای لازم برای استفاده و پیشرفت این نوع اقتصاد همچنان ما را مجبور کرده است به اقتصاد کشاورزی محور آن هم در کشوری که منابع محدود آبی دارد و دعوت به اقتصاد مقاومتی می کند

_ در کشوری زندگی می کنیم که از چپ و راست حکومت و دولت های دست نشانده اش دست شان را در جیب مان می کنند و هر چه می خواهند بدون اجازه و با قلدری هر چه تمام تر در سایه بی نظمی خودساخته ای که برای آزاد بودن و توجیه این رفتارشان ایجاد کرده اند به کار خود ادامه داده و حتی افتخار هم می کنند

_ جایی زندگی می کنیم که علنا و در ملا عام بر سر آزادگان و حق طلبان می کوبند و آنها را در بند می کشند و در محکمه های ستمگرانه خود حکم های سنگین برایشان می برند و به اصلاح خودشان حق طلبی را محکوم به شکست می کنند

_ چنان کر وکورانه نسبت به صدای حق طلبان و دلسوزان اجتماع که در اثر ظلم و ستم ها و حماقت های آشکار و واضح آنها با هم بلند شده است و متحدانه راهکارهای امید بخش و موثر می دهند، بی توجه هستند که آشکارا در مقابل چشم همه مردم جهان عواقب خودخواهی و عارضه تکبر ناشی از آن را به نمایش گذاشته اند

_ و چنان کودکانه و ابلهانه بر این همه بی نظمی و بی قانونی و خودخواهی و ظلم و ستم خود می بالند و به داشته های ناشی از این سبک زندگی دلخوش هستند که آدم می ماند نسبت به این حالشان چه عکس العملی داشته باشد!!!!!

" با این جماعت شیدایی که به هیچ قانون اخلاقی انسانی که پیشکش به هیچ قانون بشری که برساخته عقل و فهم و منطق حاکم بر زندگی بشر است و حتی دیگر موجودات بصورت تکوینی به آن پایبندند هم بی اعتناست، نه می توان وارد گفتگو و چانه زنی شد و نه می توان مقابله کرد و رو در رو شد بلکه باید به بستر و ریشه های شکل گیری و پدیدار شناسی پرداخت و آنها را به فضایی از جامعه هدایت کرد که اثر مخرب آنها کمتر شود و آنها را با هم مسلکان خود تنها گذاشت تا با هم به خوشی و میمنت به شیوه ها و سبک های مورد قبول خود به زندگی ادامه دهند و روزگار گذرانند "

در جامعه ما

_ علم غیر عملیاتی است و به قوانین عقلی و منطقی توجه لازم نمی شود.

چون در مراکز علمی و آموزشی ما علم غالبا آموزش داده می شود و به شیوه های کاربردی و در عمل بکار بستن آنها توجه مطلوب و در خور توجهی نمی شود و طبعا در این شرایط معلمین و اساتیدی که به جنبه های کاربردی و مفهومی توجه ویژه داشته و در زمینه بکار گیری اصول علمی در زندگی روزمره و استفاده از مواهب آن فعالیت می کنند مطلوب این مراکز نیستند و بعضا مطرود روسایی هستند که هماهنگ با فلسفه غالب حکومتی به کار گمارده شده و اداره می شوند. چون درفلسفه حکومت جمهوری اسلامی به جای رابطه شاگرد و استاد رابطه مرید و مراد حاکم است.

در رابطه استاد و شاگردی؛ استاد براساس اصول علمی و بر پایه عقل و منطق مفاهیمی را به شاگرد خود تفهیم می کند یا او را به مسیر مهارت ورزی راهنمایی کرده و مشاوره می دهد. اما؛ در رابطه مرید و مرادی، مرید برای رسیدن به رستگاری به تقلید از مراد پرداخته و به پذیرش بی چون چرای اوامر او دعوت می شود و نتیجه نهایی این نوع تربیت و راهنمایی قابل اندازه گیری و محاسبه نیست و می توان گفت محاسبه اش با خداست

_ مناسبات سن و سال و بزرگ تر و کوچک تری حاکم است نه عقل و فهم:

یعنی به جای تقسیم عادلانه امکانات و اهمیت دادن به فرصت ها و نتیجه گرایی به سن و سال و موقعیت افراد توجه شده و بر اساس این نوع نگاه نیز نتایج ارزیابی می گردند و در مقابل اشتباهات بزرگ ترها سکوت اختیار می شود. این نوع نگاه نه تنها در گام اول نوعی ظلم پذیری و ناامیدی را به نسل نوپا آموزش می دهد که در گام بعدی بی تفاوتی و سرمایه سوزی و سکوت در مقابل ظلم های بزرگ تر را سبب می شود.

این نوع نگاه ناعادلانه سبب شده است بر خلاف قانون که تصدی گری در مشاغل دولتی و حکومتی را حول و حوش سی سال تعیین می کند، در ایران به صورت مادام العمر در اختیار افرادی قرار گیرد که به علت کهولت سن حتی توانایی اداره جسم خود را ندارند اما مجازند برای میلیون ها نفر و یا کل جمعیت تصمیم بگیرند واین در حالی است که "سالمندتوانا"
کسی است که در جوانی و به هنگام توانایی خوب کارد کرده و به سازمان و جامعه خود سود رسانده باشد و به هنگام پیری از دست مایه و سرمایه های جوانی خود بدون تکیه بر بیت المال و چسبیدن به صندلی و پست و مقام از اموال و دارایی و سرمایه های خود به مردم خیر برساند.

این نوع تقسیم امکانات بر اساس سن و سال سبب قدرت گرفتن سالمندانی می شود که از یک طرف داد می زنند و طرح " جوانی جمعیت" می دهند در حالی که نه تنها از " پنجره جمعیتی" و توان جوانان موجود استفاده نکرده اند که حتی اجازه ایجاد شغل و درآمد ثابت و قابل اتکا به کارآفرینان هم نداده و نمی دهند تا کارآفرینی کنند و این جوانان بتوانند با اتکا به یک درآمد مکفی ازدواج کرده و فرزندآوری کنند و به این طریق جمعیت کشور متعادل شود.

چون تشخیص آنها در این حد است که با دنیا قطع رابطه کنیم بهتر است و همواره در حال مبارزه با تکنولوژی های نوین هستند و اساسا با زیر ساخت های زندگی مدرن سر ستیز دارند و این می شود که پس از دوره طولانی حکومت و ناکارمدی های مسلم و قطعی در اداره مملکت پر از کینه و خشم ناشی از این ناکارآمدی و ناتوانی با جوانانی که در دنیای واقعی و عینی بدنبال داشتن حداقل های زندگی هستند و مانند مریدان قدیم شان با یک سخنرانی آتشین و دیدن یک عکس و نقل یک روایت ساختگی عقل خود را تعطیل نمی کنند، دشمن می شوند و حتی دست به اسلحه برده و اقدام به کشتن و کور کردن و زدن و بستن و گرفتن و زندانی کردن و دادن احکام سنگین توسط قضات سرسپرده ای می کنند که با اصول خودشان هماهنگ هستند

_ اختیار آدم ها به رسمیت شمرده نمی شود:

این حق مهمی که خداوند در اختیار آدمی گذاشته و به واسطه آن قدرت تعقل او معنا پیدا می کند و راه را برای تسخیر آسمان ها و زمین و کشف ناشناخته ها به روی او می گشاید و امکان زندگی توام با آرامش و صلح و صفا در سایه فرهنگ گفتگو و احترام به حق و حقوق دیگری ایجاد می شود، در اینجا توسط عوامل عده ای که با استثمار مردم روزگار می گذرانند نه تنها به رسمیت شمرده نمی شود که هر روز برای مقابله با حداقل های آن نیز برنامه ریزی های جدید می شود و امکان زندگی شرافت مندانه را آنطور که در خور انسان های بالغ و عاقل است از مردم سلب می نمایند.

اینجا کسانی که از اهل قبور ارتزاق می کنند به مردم اجازه زندگی و زیستنی مانند زندگان نمی دهند.

اینجا آنان که قدرت فکر و تعقل خود را بکار نمی گیرند همواره بدنبال درگیری و نزاع و جنگ و خونریزی هستند تا جوانان مملکت و حتی فرزندان خود را به اصطلاح به فیض شهادت نایل کنند و فرصت زندگی در سایه امنیت و رفاه و آسایش را از دیگران سلب می کنند.

اینجا زنان و مردانی که نعره زنان و بیمار گونه مردگان را می پرستند و برای ابراز سرپردگی و ضلالت خویش قبرهای مردگان را به هر بهانه ای آباد و همه جا را تبدیل یه قبرستان کرده اند تا از مردگان طلب حاجت و فتح و فرج کنند از انجام هر گونه خلاف اخلاقی و قانونی به فتوای مراد خود باکی ندارند.

اینجا عده ای در اثر گمراهی و غوطه خوردن در انواع ناکارآمدی ها در اثر استفاده نکردن از توان فکری خود به چنان خشم و غضب و کینه ای دچار شده اند که حاضرند هم وطنان خود را نیز ضرب و شتم کنند، به زندان بیندازند، احکام اعدام صادر کنند و حتی آدم بکشند.

" این است نتیجه پذیرش بی چون و چرای فرامین و دستورات مراد و پرستش بت های خود ساخته که هم زندگی خود آنها را به جهمنی سوزان تبدیل و چشمان آنها را نابینای حق و حقیقت و واقعیت ها کرده و هم حق زندگی کردن را از هم وطنان و هم کیشان و هم نوعان عاقل آنها گرفته است"

به امید روزهایی که از ظلم و ستم این ستم پیشگان رهایی پیدا کرده باشیم

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۲ ساعت 21:30 توسط شب شکن  | 

آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت: 14:24