50 ) سه راهی سرنوشت ساز 13

ساخت وبلاگ

وضعیت موجود

در این مبحث بر آنم تا قدری وضعیت موجود حاکم بر جامعه را توصیف کنم.

جامعه این روزهای ایران در تشبیه با کودک انسان به سان کودکی تازه بالغ شده و پا به عقل گذاشته است که کم کم دارد می فهمد دلیل خیلی از مشکلات و سختی هایی که می کشد چیست و هوس و امید غلبه بر آنها و رسیدن به آرزوهایی را دارد که همه دوران کودکی در رویاهای خود آنها را می دیده و در نوجوانی اش به ساختن و پرداختن زیر ساخت ها و راه های رسیدن به آنها می اندیشیده است.

و امروز در واقع وضعیت محیطی و پیرامونی او تغییر چندانی نکرده است، چون:

_ قانون همان قانونی است که در سال 58 به تصویب رسیده و طی فرایندهای نظارتی ولایتی امکان تغییرات مثبت را از خود سلب و با گذشت هر دهه در بن بست جدیدی افتاده و کاملا ناکارآمد شده است و نهاد قانون گذاری نیز همان نهاد سخت و ناکارآمد سابق است

_ قوه قضاییه نیز مانند حکومت عملا در قبضه آخوندهایی است که هر یک به تنهایی خود را کتاب قانون منزلی می دانند که هر طور بخواهند می توانند آن را تفسیر و احکام مورد نظر و مطلوب خود را صادر نمایند

_ قوه مجریه نیز هر چند طی فراز و نشیب های گوناگونی که به خود دیده بعضا با استناد به بخش بسیار کم رنگ جمهوریت نظام توانسته دوره هایی رو به رشد را تجربه و به زیر ساخت های نظم و رشد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بپردازد ولی بلافاصله پس از طی یک یا دو دوره پیشرفت به واسطه آگاهی کم و توقعات بسیار بالای مردم و دل سردی فعالان دلسوز اجتماعی بدلیل قهر مردم و عدم حضور و تلاش آنها در صحنه رقابت توسط تندروها تسخیر شده و نتیجه کار و تلاش های بسیار در زمینه نظم بخشی و قانون مندی دوره های قبل بر باد رفته و این چرخه در طول این چهل و چهار سال تکرار شده است (در صورتی که اگر پس از انقلاب 57 در چند دوره متوالی دولت بدست دلسوزان و عاقلان مانده بود کشور به روند توسعه پایدار وارد شده بود و شاهد نابسامانی های اکنون جامعه نبودیم. بلکه هم اکنون شاهد رشد و پیشرفت در همه زمینه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و غیره بودیم)

_ بانک ها نیز همچنان که هیچوقت مستقل نبوده و همیشه حیاط خلوت دولت بوده اند باز هم در این مسیر حرکت می کنند

اما؛ تنها چیزی که از اول انقلاب 57 به بعد تغییر کرده و روال رشد خوبی داشته است " ملت نجیب و شریف" ایران بوده اند که دوران کودکی و بیسوادی مفرط و شور و هیجانات بلوغ را به سلامت از سر گذرانده و پا به سن عقل و فهم و درک بسیار بالاتری نسبت به گذشته خود گذاشته و حق در نرویم با استعداد و کوشا و فعال نیز بوده اند ولی هنوز در مسیر ابتدایی راه عقلانیت هستند و پختگی و درایت لازم برای غلبه بر مشکلات خود به روش های باز دارنده و مسالمت آمیز را ندارند و برای کنترل افراد شرور و قانون گریز و خود بزرگ بین از انرژی و توان بالای عقلی و مدیریتی خود استفاده لازم را نبرده اند.

یعنی چه؟

_ یعنی اینکه متوجه نمی شوند که کسی یا کسانی حق ندارند ثمره کار و تلاش و سرمایه گذاری آنها را با یک تصمیم از سر بی عقلی یا خشم و کینه و غضب یا حسادت برباد دهند

_ یعنی اینکه امنیت سرمایه گذاری بخصوص در زمینه های فرهنگی و انسانی برای این ملت نجیب مفهموم نیست و در نتیجه حساسیت لازم نسبت به هدر رفت یا از دست رفتن کامل آن را ندارند

_ یعنی اینکه قادر نیستند در مقابل کسانی که با تولید کالاهای بی کیفیت و ناسالم جان و سلامت شان را هدف گرفته اند و با کم و گران فروشی درآمد آنها را هدر می دهند، ایستاده و با نخریدن و طرد، آنها را مجبور به کنترل کیفیت و متعادل ساختن قیمت کرده و با پیگیری های حقوقی جریمه سنگین کنند

_یعنی اینکه درحالی که نسبت به طبیعت و زندگی دیگر موجودات تغییر نگرش مثبت و خوبی داشته اند هنوز به آن مرحله از باور نرسیده اند که تمامی هم و غم خود را برای استفاده درست از منابع آب و خاک و هوا و سلامت ناشی از استفاده درست از آنها جلب کنند

_ یعنی اینکه به کیفیت محصولات کشاورزی و خوراک خود آنطور که باید و شاید اهمیت نمی دهد و دقت لازم را ندارند

_ یعنی اینکه نمی توانند در مقابل کسانی که به سلامت روح و روان و آرامش شان لطمه می زنند بایستد و به آنها اجازه کارهایی که امنیت جامعه و مردم را سلب می کند را ندهند

_ یعنی اینکه هنوز کسانی در این جامعه نه تنها آزادند بلکه می توانند با اکثریت بالایی در رده های مدیریتی قواعد اخلاقی و انسانی و بین المللی را زیر پا گذارند و امنیت کشور و مردمان آن را به خطر اندازند

_ یعنی اینکه کسانی به اسم دین انواع تخلفات ممکن را به انجام می رسانند و مردم چون مسخ شدگان تنها به نظاره و بعضا نقد کار آنها می پردازند و هیچگونه اقدام موثری در جهت پاکسازی جامعه از این افراد و حفظ حریم های اخلاق و ایمان با دستگیری و مجازات آنها به انجام نمی رسانند

_ یعنی اینکه به نقش عوامل مهم و سرنوشت ساز برای ساختن جامعه بی توجه هستند

_ یعنی اینکه از بس توسط عده ای در جامعه تحقیر شده اند و حقارت و پستی دیده اند در مقابل این رفتارها بی تفاوت شده اند و متوجه نیستند که این روش ها و منش ها به انسانیت و سلامت اجتماعی خیلی ضرر می رساند

_ یعنی اینکه به باج دهی و فرار برای گذر از موقعیت های سخت بیشتر عادت کرده اند تا مقاومت و ایستادگی در مقابل حرف ناحق و تلاش برای ساختن زندگی سالم برای خود و در نتیجه جامعه ای که در آن زیست می کنند و با انواع روش های دوم کمتر آشنایند

و...

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 13:11 توسط شب شکن  | 

آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 72 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 17:31