50 ) سه راهی سرنوشت ساز 10

ساخت وبلاگ

تغییرات اجتماعی

"تحولات علمی، فرهنگی و هنری" جوامع در گذر زمان با توجه به اندوخته های دانش محور و تجربه هایی که سینه به سینه به نسل های بعدی منتقل شده رو به پیشرفت بوده اند و در روندی آرام در بهبود امکانات و شرایط زندگی موثر افتاده اند. اما در بررسی "تغییرات اجتماعی" می توان دریافت که این تغییرات همواره رو به جلو نبوده و در پاره ای شرایط سبب جهش هایی برای جوامع و در برخی شرایط سبب عقب ماندگی ها و بعضا پس رفت های شدیدی نیز شده اند و موجبات شکل گیری تمدن ها و از بین رفتن آنها نیز بوده اند و حتی سبب جابجایی رونق اقتصادی و بهبود شرایط زندگی از قاره ای به قاره دیگر و تفاوت های فاحشی در قوانین و آداب و رسوم و شیوه های کسب درآمد و امکانات زندگی آنها نیز گردیده اند.

آیا از خود پرسیده اید چرا وضعیت کشورهایی که پایه های تمدن بشری در آنجا گذاشته شده در طی قرون و اعصار و حتی دوران معاصر دچار چالش های شدید و فراز و فرودهای ناپایدار بوده به صورتی که در چند دهه اخیر خاورمیانه مامن این همه جنگ و ناامنی و نابرابری در سایه حکومت تندروها شده است؟

و قاره ای که تا چند قرن پیش در آن طرف دنیا کشف هم نشده بود ناگهان چنان با مهاجرین پر شده و راه پیشرفت گرفته که هم اکنون مقصد اصلی و رویایی مهاجرتی خیلی از مردم جهان شده است؟

پاسخ این سوال را در دو بخش می توان بررسی کرد.

1_ از آنجایی که تحولات علمی، فرهنگی و هنری توسط اقشار فرهیخته و کسانی که درک بهتری از واقعیت ها و قوانین حاکم بر جهان هستی دارند و فارغ از ملیت ها و شرایط زمانی و مکانی صورت می گیرند. لذا تغییر و تحولات حاکم بر این عرصه ها همواره در حال پیشرفت و رشد و نمو بوده و هستند

2_ اما تغییرات اجتماعی را علاوه بر رهبران آن بیشتر صحنه گردانان آن می آفرینند. یعنی آحاد ملتی که قرار است خواهان آن تغییر و تحولات باشند و بازیگر اصلی صحنه اجرایی کردن آن تحولاتند و آنها نیز بر اساس توانایی، هنر، پس زمینه های ژنتیکی، فکری، عقیدتی و برداشت ها و توانایی و فهم و درک خود از آن تحول وارد صحنه اجرا می شوند و این است که تغییرات اجتماعی مورد نظر در اجرا اغلب فراز و فرودهایی را در بر دارد که بر اساس پیشینه فعالیت و مایه های فرهنگی هر جمع اغلب غیر قابل پیش بینی و به نتایج بهتر یا بدتر و یا حتی تاسف باری منجر می گردد

در بررسی تغییرات اجتماعی می توان گروه های زیر را عوامل اصلی تغییر در جوامع بشری قلمداد کرد.

_ صاحبان مکاتب فکری که اغلب ریشه دینی دارند و اصولا تا قبل از پیامبر خاتم این پیامبران بودند که تغییر و تحولات مهم در جوامع خود را سبب و سپس این تحولات توسط پیروان آنها به دیگر جوامع نیز گسترش پیدا می کرد

_ پادشاهان و سلاطین و حاکمان و اعضای دولت هر جمع نیز توانسته اند با تصمیمات خود عاملی در ایجاد تغییرات اجتماعی باشند

_ جنگ ها و لشکرکشی ها به یک منطقه سبب تغییرات اجتماعی بزرگ شده اند _ انقلاب ها به عنوان عاملی درون جمعی در ایجاد تحولات بزرگ در جوامع مختلف نقش داشته اند

_ تشکل های مدنی نیز در ایجاد جنبش های اجتماعی با اهدافی خرد نیز عوامل مهم تغییرات آرام و کم ریسک تر بوده اند

_ اما تغییرات پایدار و مدوام و رو به جلو در جوامعی صورت گرفته که اکثریت آن جمع به نقش و کارکرد قانون در بهبود اوضاع اجتماعی پی برده و به آن در راستای بهبود شرایط زندگی خود تمکین نموده و راه اصلاح آن را بر اساس شرایط جدید باز گذاشته اند

حالا این سوال پیش می آید که عملکرد صاحبان مکاتب فکری و تشکل های مدنی به عنوان عواملی که در ایجاد تغییرات اجتماعی آرام و کم ریسک موثر بوده اند به چه صورت بوده است؟

نکته مهمی که در عملکرد این دو گروه دیده می شود تشخیص درست آنها در زمینه ریشه های مشکلات اجتماعی و پایین بودن انتظار آنها از جمع و به عبارتی خلاصه کردن انتظارات در یک سری دستورات و توصیه های اخلاقی در گروه اول و هم نشینی با آن جمع و بیرون کشیدن مشکلات آنها از زبان خودشان و رسیدن به راهکارهایی مناسب و موثر از میان راهکارهایی که خود افراد آن جمع ارائه داده اند و در حد توان اجرایی اکثریت آنهاست توسط هر دو گروه اول و دوم بوده است و نتیجه این رفتارها در دراز مدت نه تنها سبب مفاهمه و تمرین توافق بر سر حداقل های مورد قبول جمع و گسترش مشارکت اجتماعی بالاتری در بهبود اوضاع شده است که با سرعت بسیار بالایی انگیزه پیشرفت جمعی و اعتماد به نفس عمومی را در آن جوامع بالا برده و سبب رشد چشمگیر نظم و انضباط و تمکین به قانون برای گسترش انضباط جمعی و در نتیجه بالا رفتن اعتماد عمومی به قوانینی شده است که مناسب با نیازهای آن جمع ودر حد توان اجرایی آنها بوده است.

بر خلاف شاهان و سلاطین و حکام و حتی در دنیای معاصر دولت هایی که برای ایجاد نظم و وادار کردن مردم به اجرای قانون مورد قبول خود لشکرکشی ها کرده و گردن ها زده اند و با گسترش صنعت و تکنولوژی انواع بمب ها بر سر ملت ها فرو ریخته اند و سلاح های مدرن ساخته تا به اصطلاح " یگدیگر را به تمکین قوانین مورد قبول خود وادارند که اغلب هم در این امر موفق نبوده و نیستند"!!!!!!

یا قوانین و دستوراتی آنقدر ناعادلانه و بدور از واقعیت های اجتماع و توان تحمل عمومی وضع کرده اند و بر اجرای آن اصرار ورزیده اند که ملت ها را به انقلاب و شورش بر علیه خود واداشته اند.

برای روشن تر شدن مطلب مثالی می زنم.

محمد (ص) برای ایجاد تغییر اجتماعی در جامعه خود در حوزه حقوق زنان و تحول نگاه به دختران با سفارش به منع زنده به گور کردن آنها وارد دروازه تغییرات اجتماعی در این حوزه شد و این در حالی بود که در نزدیکی کشور عربستان و در دوره حکومت ساسانیان در ایران و به رسم تمدن های شکل گرفته در دامنه های زاگرس که به همت زنان و در سایه الهه بودن آنها تحت عناوین مختلف الهه زایش، عدالت، باد، آب، دریاها و ... نقش آفرینی می کردند و با همه تحولاتی که تا آن زمان جهت پایین کشیدن آنها از این همه عزت و شوکت توسط حکمرانان مرد صورت گرفته بود هنوز جایگاه و پایگاه اجتماعی بلندی داشتند، با شعارهای پر طمطراق و انگیزه هایی بلند پروازانه و خودخواهانه وارد میدان تحول و مبارزه علیه ظلم و بی عدالتی با آنان نشد در حالی که خود حرمت و جایگاه ویژه همسر اول خود خدیجه(س) و دخترانش را نگه داشت و با وفاداری به او تا وقتی که زنده بود در جامعه ای مانند عربستان که تک همسری رواج نداشت و داشتن همسران متعدد از جمله افتخارات برای مردان محسوب می شد تا جایی پیش رفت که در پایان رسالت خود و در دستورات محکمی که در کتاب قران ثبت کرد تنها داشتن چهار همسر را برای مردان آن جامعه مجاز دانست و مهم تر اینکه این قانون مورد توافق و رعایت توسط مردانی قرار گرفت که تا آن روز دختران خود را زنده به گور می کردند و نظم و انضباط چندانی در همسر گزینی نداشتند؛؛؛؛؛؛؛

یا در جایی که خواست قانون را بر زندگی مردمی حاکم کند که اکثرا هنوز بیابان گرد و چادر نشین بودند و دستبرد و هجوم به قبایل دیگر و کشتن مردان آنها و به اسارت گرفتن زنان آنها رسمی معمول و مرسوم برای آن جامعه بود، بر سر حداقل های مورد وفاق اکثریت ایستاد و آن را تنها محدود به جنگ ها و نبردهایی کرد که غیر قابل اجتناب و در مقام دفاع از حق و حقوق قبیله خود صورت می گرفتند و قبایل عربستان را کم کم از دست شبیخون های بی دلیلی که تنها برای دستبرد به دارایی ها و به اسارت گرفتن زنان آنها بود نجات و جامعه را مقید به رعایت قوانین و حق و حقوقی کرد که در مدت زمان کوتاهی چنان نظم و انضباطی به خود گرفت که هوس فتح سرزمین های اطراف به سر اعراب بادیه نشین زد و در کمال ناباوری توان فتح یکی از بزرگترین حکومت های منطقه یعنی ایران را به آنها داد و در کمتر از یک قرن قلمرو حکمرانی آنها را تا دل آسیای مرکزی و شمال آفریقا و قلب اروپا گسترش داد!!!!!

بگذریم که از توحش سپاهیان عرب در زمان فتح این کشورها در تاریخ مستندات جمع آوری و داستان ها سراییده شده ولی با یک دید واقع گرایانه باید گفت : " در هیچ جنگی قرار بر حفظ امنیت و آسایش و رفاه و منافع دشمن و شهروندان جامعه دیگری نبوده حتی در دنیای مدرنی که سازمان های حقوق بشری مدام بیانیه داده و دولت های طرفین درگیر جنگ را سفارش به رعایت حقوق شهروندی شهروندان یگدیگر می کنند" چه برسد به دنیای قدیم که با نیزه و شمشیر و سلاح سرد به جان هم می افتادند و مجبور بودند در نبردهای تن به تن و در پیش چشم یگدیگر سربازان و لشکر همدیگر را سلاخی کنند.

خلاصه اینکه

" در ایجاد تغییرات اجتماعی، مهم ایجاد تحول در یک جامعه در کوتاهترین زمان ممکن و بیشترین و عمیق ترین سطح فکری افراد آن در راستای بهبود اوضاع اجتماعی است نه تدوین قواعد و دستورالعمل هایی جهان شمول که جهت بهبود اوضاع همه جوامع طی قرون و اعصار متفاوت بکار گرفته شود. به عبارت دیگر میزان برندگی ابزار نسبت به جسم مورد نظر مهم است نه مقدار فلز و درجه درخشندگی آن در ابزار بکار گرفته شده و اگر مردمی در قرون و اعصار بعدی سطح انتظارات و زندگی خود را تا بدان حد تقلیل داده اند که آن قوانین و قواعد بتواند در آنها ایجاد تحول و دگرگونی کند، مشکل از ناآگاهی و برداشت غلط آنها بوده که دراثر واسپاری اختیارات خود برای بهبود شرایط زندگی و فرصت های ارزنده حیات به دیگرانی تکیه کرده اند که خود را برتر و دارای امتیازات ویژه و مجری قوانین مربوط به جامعه و قرون و اعصاری دور در تاریخ حول تخیلات توهمی و خودبرتر بینانه می دانسته اند"

+ نوشته شده در چهارشنبه دهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 16:54 توسط شب شکن  | 

آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 76 تاريخ : شنبه 20 اسفند 1401 ساعت: 14:49