50 ) سه راهی سرنوشت ساز 8

ساخت وبلاگ

آگاهی، هوشیاری، بیداری

زمانی که ما در باره موضوعی اطلاعات کسب کرده و از دانش روز دنیا پیرامون آن مطلع می شویم در واقع سطح آگاهی خود را بالا برده ایم.

زمانی که در باره این اطلاعات خوب فکر کرده و موارد استفاده و ارتباط آن با دیگر موضوعات و پدیده ها را کشف و بینش خود را پیرامون آن تقویت می کنیم به یک انعطاف و نرمشی درباره آن موضوع دست می یابیم که به آن هوشیاری می گویند.

اما وقتی توانستیم به مهارت بکارگیری این اطلاعات و علوم برسیم آنوقت است که از خواب غفلت نسبت به آن موضوع بیدار شده و به حساسیتی می رسیم که خطا و انحراف و کجروی پیرامون آن را نیز بر نمی تابیم.

متاسفانه وقتی فقط اطلاعات و آگاهی ما پیرامون موضوعی بالا رود ولی به مرحله هوشیاری و بیداری نرسیده باشیم خطر خودشیفتگی و درگیر شدن به تکبر و غرور در ما افزایش می یابد و نه تنها به خودمان آسیب های جدی می زنیم که خیری از طرف ما نیز نمی تواند به دیگران برسد بلکه وارد فاز سرکوب و برانگیختن احساس حقارت در دیگران و کشتن اعتماد به نفس در آنها می شویم، حالا در هر سطح و جایگاه اجتماعی که قرار گرفته باشیم. حتی ممکن است به مقام استادی برسیم ولی چنان با ته کتاب قطوری که نوشته ایم بر سر دانشجوی درس مان بکوبیم که تا مدتی قدرت جمع و جور کردن خود را از او سلب کنیم.

و با هزارن تاسف مجبورم اعتراف کنم که یکی از بزرگ ترین مشکلات اجتماع ما " آگاهان ناهوشیار در خواب غفلت خزیده اند" یعنی کسانی که

_ درک درستی از نقش نظم و قانون در مناسبات زندگی، خصوصا در دنیای مدرن ندارند

  • چه آن زمان که از دیوار سفارت خانه آمریکا بالا رفتند و سیل بلا را به سوی کشور روان ساختند چه زمانی که آن را تبدیل به یک رویه کردند برای بحران آفرینی خود ساخته حکومت جهت به سکوت وادار کردن ملت
  • چه آن زمان که در کش و قوس های سیاسی به قدرت رسیدند و چون تک تیر اندازهای ماهر پایه های باقیمانده نظم و انظباط را در همه سطوح و بانک ها نشانه گرفتند و نظام بانکی کشور را از مراودات مالی با دنیا نیز محروم ساختند چه آن زمان که با حذف سازمان های نظم دهنده کشور را به سوی تحریم های بین المللی شدید و گسترده کشاندند
  • چه زمانی که شدیدا پیگیر قحطی خود ساخته بودند علیه ملتی که علی رغم تمامی مشکلات داخلی و مخاطرات خارجی توانسته بود جلوی حکومت بایستد و صدای اعتراض خود را بلند به گوش آنها برساند و چه زمانی که شمشیرها را علنا رو بستند و مجوز حضور هیچ مصلح خیر اندیش ژرف نگر را به ارکان مدیریتی کشور ندادند و همه با هم در تبانی برای له کردن یک ملت میثاق بستند با مقام عظمای ولایت
  • چه زمانی که کار ملت از طرفی و حکومت و دولت از طرف دیگر به طلاق و جدایی کشیده و دارند گوش دنیا را کر می کنند از بد گویی و دشمنی علیه یگدیگر و پای همه را به اختلافات خود که از سر بی عقلی در نبود نظم و قانون به جدایی و دشمنی و ناتوانی در کنار آمدن با نظامات دنیای مدرن کشیده و چه زمانی که در نبود انعطاف لازم برای گذر از این حالت بحرانی و ملتهب و حل مشکل هر روز بدتر از دیروز به زیر پا گذاشتن اصول اولیه اخلاق و روابط انسانی مشغولند و به کار نمایش هر چه بیشتر و پر آب و تاب آن به جهانیان سرگرم شده اند
  • چه زمانی که در وسط بهشت ثروتی که طبیعت و موقعیت جغرافیایی کشور به همه بخشیده در ته جدول فقر و فلاکت مقایسه ای کشورها قرار گرفته اند و چه زمانی که یکی یکی دست مایه های فرهنگی و تاریخی و تمدنی را بلااستفاده می گذارند و سرآمدان علم و هنر و موسیقی و ورزش را یکی پس از دیگری منزوی و مطرود می سازند
  • چه زمانی که وطن پرستان و دلسوزان را در اثر توقع و انتطار زیادی که از آنها دارند از تاب و توان می اندازند و چه زمانی که واله و شیدا در عقب کسی به راه می افتند و از دودمانی به دودمان دیگر پناه می آوردند و فقط در بدبختی و فلاکت رنگ عوض می کنند
  • چه زمانی که در اثر خالی کردن صحنه حضور موثر خود و تلاش برای موفقیت و پیروزی عرصه را به راحتی و بسیار کم هزینه به متعصبان و تندروها می سپارند و کل جامعه را به مخاطره می اندازند و چه زمانی که چون مسخ شدگان در مقابل توهین و آزار و اذیت شخصیت های مطرح خود که اعتبار جهانی دارند سکوت می کنند وبی عکس العمل و نظاره گر می مانند، تازه اگر هم صدا با آنها فحش و ناسزایی نیز در اثر توقعات زیادی که دارند و خارج از توان آنهاست نثارشان نکنند

واقعیت ها:

به عنوان فردی که حدود 25 سال در حوزه اجتماعی در داخل کشور فعالیت داشته ام به جرات ادعا می کنم که از 44 سال عمر جمهوری اسلامی حداقل 24 سال از آن را کسانی در دولت مدیریت کرده اند که با نهایت تلاش در برقراری نظم و قانون کوشیده و در استحکام ساختارهای قوام بخش پیشرفت در این جامعه حتی فداکاری کرده اند ولی به دلیل وجود شیوع مشکل خود شیفتگی در نیروهای متخصص جامعه از طرفی و ریشه دار بودن احساس عدم اعتماد به نفس در آحاد مردم و در نتیجه انتظار و توقع بالای آنها نیروهای متعصب و تندرو توانسته اند مجددا به قدرت رسیده و این پایه ها را با خشم وغضب بیشتری تخریب کنند.

مخاطبان عزیزم

در همه کشورها و در میان همه ملت ها افراد متعصب و تندرو هستند و این جمعیت را نمی توان در جایی به صفر رسانید و حتی تعداد اندکی از آنها نیز برای تخریب دستاوردهای یک قوم و حتی ملتی آگاه نیز کافی هستند. ولی تفاوت جوامع موفق و غیر موفق در این است که

" در جوامع موفق توانسته اند آنها را کنترل و تحت مراقبت و نظارت قانون قرار دهند ولی در جوامع ناموفق آنها آزاد و رها هستند که هر فعلی را مرتکب شده و بعضا تا مناسب و مدارج بالا نیز راه پیدا کرده و بدون نظارت دست به اقدامات تخریبی و خطرناک بزنند و اوضاع جامعه را نابسامان و ملتی را به فلاکت برسانند"

+ نوشته شده در چهارشنبه سوم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 9:51 توسط شب شکن  | 

آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟...
ما را در سایت آیا مایلید عینک تون را عوض کنید ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 629khordad13880 بازدید : 85 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 23:37